روح پرسه زن و موقعیت های مرزی اش

حیوانات شبگرد(Nocturnal Animals)

يكشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۱:۱۶ ق.ظ

افتادن در عمق تنهایی و دست و پا زدن در آن . کامل بودن همه چیز و بی نقص بودن وجوه زندگی آن گردابی است که انسان ها بعد از دست یابی به خواست های مادی شان در آن می افتند . این خواست های مادی لزوما حد اعلای آن نیست . همین که احساس بی نیازی نسبی داشته باشی  و  برای رسیدن ه رویاهای اجتماعی و فرهنگی و معنوی ات چیز دیگری از جنس پول امکانات نیاز نداشته باشی . این حد از بی نیازی منظورم است . مثلا برای یک نویسنده یا محقق همین که خانه ای داشته باشد دور از جمعیت آدم ها  و یا میز تحریری راحت و صندلی راحت تر و یک لپ تاپ تر و تمیز  و سکوت و سکوت   و یخچالی که مایحتاج زندگی سرخوشانه را توی خودش جا داده باشد  و یک قهوه ساز کوچک . خیلی کوچک. وقتی نویسنده ای و  و چنین شرایطی داری اما هنوز نمی توانی بنویسی و تمرکز کنی   و دایما دور خودت بپیچی و غصه بخوری و بی خوابی و بی اشتهایی بکشی یعنی دچار سندرم کامل بودن همه چیز شده ای.

در یکی دوسال گذشته ام عمیقا دچار این سندرم بوده ام . همه امکانات ام عالی بود . نه دغدغه ی خاص ، نه مشکل مادی یا خانوادگی یا اجتماعی خاص  نه بیماری جسمی  و امراض روحی شناخته شده ..هیچ کدام . همه یچیز بریا این که بتوانم خودم را در کارم بالا بکشم بیش از حد نیاز فراهم بود . اما من نبودم . هرروز می ایستادم جلوی آینه و صدبار می گفتم : آخه لعنتی تو چه مرگته ؟ چه مرگته ؟و مسلم است که هیچ وقت جوابی نگرفتم .گرداب کامل بودن همه چیز احتمالا فقط با کامل نبودن همه چیز خواهد شکست . یک رنجش ، یک دغدغه ، یک ناراحتی و یک خدشه به این حباب شیشیه ای غیر واقعی می تواند دوباره زندگی را شیرین کند . افتادن در مسیر حل مشکلات واقعی انسان را از مشکلات پوچ و ناراحتی های واهی می رهاند  . و این حقیتا لذت بخش است . انسان همانطور که برای ادامه زندگی نیاز به دلایل  ولقعی دارد بریا بهتر زندگی کردن هم نیاز به مشکلات حقیقی دارد.

اما حیوانات شبگرد . چیزی که مرا مدهوش این فیلم کرد . همین مسئله بود. همذات پنداری دیوانه کنندهی با شخصیت اول زن فیلم داشتم . او هم دقیقا دچار  مشکل کامل بودن همه چیز بود . غم کامل بودن بر تمام وجود  و زندگی اش سیطره داشت  و هم چون خوره روحش را می جوید. در جایی از فیلم برادش به او می گوید ، دنیای ما خیلی خوبه ما مشکلات واقغی نداریم . باهاش کنار بیا و گرنه مجبور می شی بری به خارج از این دنیا و با دردهای حقیقی روبه رو بشی .

این فیلم را دوست دارم  و مواجهه ای که زن با درد های حقیقی دارد. انتخابی که اگرچه در انتهای فیلم او را خرد می کند ، اما رهایش می کند . آزادش می کند و روحش را آرام تر می کند .

 

  • روح پرسه زن

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی